آفتاب
دیدم آفتاب در اومده پرده ها رو کشیدم گذاشتم زمین تا کمی آفتاب بهت بخوره ...
نویسنده :
پدر و مادر
14:23
22 دی
دختر گلم دو روز پیش با بابایی رفتین مادر بزرگت رو از مدرسه بیارین(مامان بابا) که برگشتنی دیدم رفتین دکتر و گوشت رو سوراخ کردن آخه من دلم نمیومد خودم ببرم واسه همین خودشون برده بودن اینم از عکسش ...
نویسنده :
پدر و مادر
14:19
هندوانه
این لباس هندوانه ای رو دختر خاله من (مامان) خواسته بود که ازش عکس بگیریم اینم از عکس در خواستی ...
نویسنده :
پدر و مادر
14:12
کلیبر
اینجا هم خونه دایی جون مهمون بودیم که بغل بابایی خوابت برده بود ...
نویسنده :
پدر و مادر
19:32
بدون عنوان
عزیزم امروز رفتیم واکسنت رو زدیم خدا رو شکر تب نکردی اما اصلا رشد نکردی وزنت 4300 قد 55 دور سرت هم 36 شده تو یه ماه فقط 300 گرم اضافه وزن داشتی ایشاالله از این به بعد رشد خوبی داشته باشی فدات شم
نویسنده :
پدر و مادر
19:22
بدون عنوان
این هم یک سری از عکسهای روزهای آخر2 ماهگیت ...
نویسنده :
پدر و مادر
13:21
بدون عنوان
عزیزم 2 ماهگیت هم تموم شد امیدوارم همیشه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنیم واکسنت رو هم شنبه میریم میزنیم خدا کنه اذیتت نکنه و تب نکنی ........
نویسنده :
پدر و مادر
13:10
مهمونی
عزیزم دیشب رفته بودیم خونه دایی بابا جون واسه اینکه اولین باری بود که تو میرفتی خونشون برات یه کادو خوشگل هم هدیه دادن دستشون درد نکنه
نویسنده :
پدر و مادر
13:16
آتاناز
امروز تولد دختر داییته که عکسشو تو نی نی وبلاگ زدن عزیزم 100 سال به این سالها ایشاالله سال بعد هم عکس تو رو میذارن این هم از عکسشه اسرا 10 روزه بود اومده بودن خونمون واضح نیست عکسش اما دیده میشه ...
نویسنده :
پدر و مادر
9:57